آزادگی و حریت
این محقق و پژوهشگر سیره نبوی و علوی، یکی دیگر از اصول اصلی در سیره فردی پیامبر(ص) را اصل آزادگی و حریت» دانست و افزود: پیامبر یک انسان آزاده به تمام معنا بود. یعنی انسان از غیر خدا آزاد شود و فقط بنده خدا باشد و تنها در برابر او سر خم کند؛ پیامبر اینگونه بود و برای همین آمد که انسان ها را آزاد کند تا اسیر نفسانیات، خودخواهی ها و ظلم و ستم دیگران نباشند. انسانی که آزاده می شود، از غل و زنجیرها آزاد می شود، و این در رفتار و روابط او نمود پیدا می کند. به عنوان مثال در روایات ما آمده است که انسان آزاده کینه هیچ کسی را در سینه ندارد و پیامبر(ص) کینه هیچ کس حتی ابوسفیان را نداشت تا جایی که نه فقط در فتح مکه خانه ابوسفیان را خانه امن اعلام کرد که پس از فتح مکه و آرام شدن اوضاع آن او را به عنوان فرمانده به مأموریت فرستاد.او ادامه داد: آنقدر دل پیامبر بی کینه بود که قاتل حمزه سید الشهدا را بخشید. آنقدر این دل بی کینه بود که وقتی بعد از غزوه احد از پیامبر خواستند که مشرکان را نفرین کند و از خدا بخواهد بر آنان عذاب نازل کند .پیامبر برای آنها طلب مغفرت کرد و گفت خدایا این ها را ببخش، این ها نمی فهمند، نادان و جاهل اند.او یکی از آثار آزادگی را با حیایی عنوان کرد و گفت: انسان وقتی آزاده می شود، با حیا می شود، حریم نگاه می دارد و به هیچ حریمی تعدی نمی کند، بی حیایی از اسارت و بندگی نفس است. کسانی که با پیامبر در تعامل بودند، گفته اند که ایشان چنان با حیا بود که اگر کسی چیزی از پیامبر می خواست و خلاف شرع و دین نبود، نه نمی گفت. گاهی اتفاق هایی پیش آمد که آنها نسبت به پیامبر بی حرمتی می کردند، اما پیامبر(ص) در مقابل، حریم آنها را ندرید. روزی اتفاقی پیش آمد و پیامبر رازی را با بعضی از همسرانش در میان گذاشت که این بین من و شما بماند، ن این راز را فاش و پخش کردند، پیامبر از آنها گله نکرد، با آنها برخورد نکرد بلکه درباره آنها آیه نازل شد.دلشاد تهرانی، ادامه داد: پیامبر به دلیل این آزادگی، گشاده رو هم بود. با هیچ کس روبرو نمی شد مگر اینکه لبخندی به او می زد و خوشرو بود. بنابراین یک انسان آزاده از انواع تنگی ها آزاد می شود. و این چیزی است که در میان بخشی از کسانی که خودشان را منتسب به اسلام می دانند، دیده نمی شود. بخشی از مسلمانان پر از تنگ نظری، تنگ دلی، تنگ رویی و سخت گیری اند.
نظم و انضباط
او نظم و انضباط» را به عنوان یکی از اصول زیبا در سیره فردی پیامبر(ص) توضیح داد و گفت: پیامبر یک انسان به شدت منضبط بود. ساعات زندگی او معین بود، اوقات پیامبر تقسیم شده بود و همه می دانستند و می توانستند خودشان را با آن تنظیم کنند، گویا پیامبر ساعت بود، یک ساعت عینی که هر کس به پیامبر توجه می کرد، می توانست از روی کاری که ایشان انجام می داد، بداند که الان چه وقتی است. یک وقت از اوقات پیامبر(ص) اختصاص به خانواده اش داشت؛ یک وقت اختصاص به جامعه و مدیریت داشت و یک وقت هم اختصاص به خودش داشت. آن وقتی که به خودش اختصاص داشت، دو قسمت می شد، یک وقت شخص خودش، یک وقت، شخص خودش در تعامل با دیگران. آنقدر پیامبر(ص) منظم بود که همه چیز ایشان اسم و جای معین داشت . آنقدر پیامبر منظم بود که در مسجد کوچک مدینه یک نظام منضبط درست کرده بود؛ مسجد مدینه ستون هایی از نخل داشت که روی آنها سقفی از برگ های نخل، زده شده بود، هرکدام از این ستون ها اسمی داشت، پیامبر(ص) کنار هر ستون که می نشست مسلمانان می فهمیدند زمان چه کاری است. مثلا در کنار یک ستون که می نشست می دانستند که این ستون، ستون جلسات است. مسوولان مدیران و کسانی که می آمدند با پیامبر م کنند، به آنجا می رفتند. ستون دیگر ستون درد و دل بود، کسی گناهی کرده و طلب مغفرت می خواست یا مساله شخصی داشت، به پیامبر(ص) مراجعه می کرد.او ادامه داد: پیامبر به قدری منظم بود که وقتی به نماز می ایستاد به صف های پشت سر می گفت منظم بایستید، در میان شما خلل و نفوذ نباشد، صفوف باید در یک خط مستقیم باشد و نامنظم نباشد . پیامبر این چنین مسلمانان را منظم می کرد. پیامبر(ص) در خانه هم بسیار منظم بود، اهل خانه می دانستند که پیامبر در وقتی که برای آنها گذاشته چگونه عمل می کند، کاملا زمان بندی شده و معین بود. حتی اعضای خانه می دانستند که ایشان چه کارهایی را عهده دار است، مثلا شیر بز را پیامبر می دوشد، دَرِ خانه را پیامبر می گشاید، پیامبر(ص) خانه را جارو می کند و دوخت و دوز می کند.
پیامبر ,یک ,ص ,ستون ,انسان ,خانه ,پیامبر ص ,بود که ,می شود، ,یک وقت ,می دانستند
درباره این سایت